عدالت از دیدگاه ارسطوارسطو سعادت را که خیر نهایی انسانها است به «فعالیت نفس در انطباق با فضیلت» تعریف میکند و عدالت را راس فضایلی میداند که تحققبخش سعادت بشر است. از دیدگاه ارسطو، عدالت فضیلت کامل است؛ ارسطو از جمله اندیشمندانی است که تقسیمبندی متفاوتی از عدالت دارد. در اینجا مروری کوتاه بر دیدگاه ارسطو درباره عدل و عدالت خواهیم داشت و برای آگاهی بیشتر باید به کتابها و مقالات تخصصی مراجعه شود. فهرست مندرجات۲ - معنای لغوی عدالت ۳ - عدالت از دیدگاه ارسطو ۳.۱ - تعریف ارسطو از سعادت و عدالت ۳.۲ - عدالت اجتماعی ۳.۳ - معنای عدل ۴ - عدالت از دیدگاه فلاسفه مسلمان ۵ - جهت فردی و اجتماعی عدل ۶ - نظر برخی اندیشمندان مسلمان ۶.۱ - ابن مسکویه ۶.۲ - ابوحامد غزالی ۶.۳ - خواجه نصیر طوسی ۶.۴ - شمس الدین شهرزوری ۶.۵ - عبد الرزاق کاشانی ۶.۶ - امام خمینی ۶.۷ - استاد مرتضی مطهری ۷ - نتیجه ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - مقدمهعدالت، یکی از خواستههای درونی و فطری انسان است و هر انسانی به مقتضای فطرت سالم خود از نابرابری و تبعیض بیزاری میجوید. عدالت نسبت به برخی ارزشهای معنوی از جایگاه والاتری برخوردار است، همانگونه که در روایتی میخوانیم: از امام علی (علیهالسّلام) پرسیدند: عدل یا بخشش، کدامیک برتر است؟ آنحضرت فرمود: «عدالت، هر چیزی را در جای خود مینهد، در حالیکه بخشش آن را از جای خود خارج میسازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالیکه بخشش گروه خاصی را شامل میشود، پس عدالت شریفتر و برتر است». در طول تاریخ اندیشه بشر، اندیشمندان بسیاری بدان توجه نموده و هر یک متناسب با دیدگاههای معرفتشناختی خود، معنا و مفهومی از آن ارائه کردهاند. ۲ - معنای لغوی عدالت«عدالت» از ریشه «عدل» در لغت به معانی «برابری» «العَدْل: الحکم بالاستواء. و یقال للشَّیء یساوی الشیء: هو عِدْلُه»، «دادگری کردن»، [۳]
زمخشری، محمود بن عمر، مقدمة الادب، ص۱۸۶، مؤسسه مطالعات اسلامیدانشگاه تهران، چاپ اول.
[۴]
لغت نامه دهخدا، واژه «عدالت».
«حدّ متوسط بین افراط و تفریط به گونهای که زیادی و کمی در آن نمیباشد؛ یعنی اعتدال و قسط حقیقی»، [۵]
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۵۵، بیروت، قاهره، لندن، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.
«انصاف» «العَدل: الانصاف»؛ [۶]
موسی، حسین یوسف، الافصاح، ج۱، ص۲۴۲، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ چهارم.
آمده است.۳ - عدالت از دیدگاه ارسطوارسطو از جمله اندیشمندانی است که تقسیمبندی متفاوتی از عدالت دارد. در اینجا مروری کوتاه بر دیدگاه ارسطو درباره عدل و عدالت خواهیم داشت و برای آگاهی بیشتر باید به کتابها و مقالات تخصصی مراجعه شود. ۳.۱ - تعریف ارسطو از سعادت و عدالتارسطو سعادت را که خیر نهایی اعمال انسانها است [۷]
ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ج۱، ص۱۷۵، قاهره، دار صادر، چاپ اول، بیتا.
به «فعالیت نفس در انطباق (موافق و برابر شدن) با فضیلت» تعریف میکند [۸]
ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ج۱، ص۱۸۹.
و عدالت را در راس فضایلی میداند که تحققبخش سعادت بشر است. از دیدگاه ارسطو؛ عدالت فضیلت کامل است؛ چون عدل ورزیدن مستلزم بهکار بردن همه فضایل است. عدالت از این جهت نیز فضیلت کامل است که آدمی آن را نه تنها در خویشتن بلکه در ارتباطش با دیگران نیز تحقق میبخشد. [۹]
ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ج۲، ص۶۰ – ۶۱.
ارسطو عدالت را به حد وسط میان افراط (ازاندازه گذشتن) و تفریط (کوتاهی کردن) تفسیر میکند. [۱۰]
ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس ، ج۲، ص۵۵.
۳.۲ - عدالت اجتماعیارسطو عدالت اجتماعی را به دو معنای اعم و اخص بیان میکند؛ عدالت به معنای اعم عبارت است از احترام به قوانین و برابری شهروندان. [۱۱]
ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ج۲، ص۶۲.
عدالت به معنای اخص به دو نوع توزیعی و تصحیحی تقسیم میگردد؛ در عدالت توزیعی؛ افتخار و کرامت انسانی و پول و دیگر موارد اثر گذار در جامعه میان شهروندان تقسیم میشود. در عدالت تصحیحی؛ معاملات و ارتباطهای میان افراد جامعه تصحیح میشود. [۱۲]
ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ج۲، ص۶۲ – ۷۷.
۳.۳ - معنای عدلارسطو بر اساس فکر خود عدل را نه برابری بلکه تناسب میداند و میگوید که جایگاه حقوق هر کس در جامعه باید بهاندازه شایستگی و دانایی او باشد. [۱۳]
عنایت، حمید، بنیاد فلسفه سیاسی در غرب (از هراکلیت تاهابز)، با مقدمه و اهتمام، مصدق، حمید، ص۱۱۱ – ۱۱۲، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ش.
۴ - عدالت از دیدگاه فلاسفه مسلمانعدالت در آثار اندیشمندان و فلاسفه مسلمان جایگاه خود را حفظ کرده است. در اینجا پیش از نقل عبارتهای برخی متفکران و فلاسفه مسلمان؛ به طور خلاصه دیدگاه کلی آنها بیان میشود. فیلسوفان، عدالت را یک اصل آرمانی میدانند که به وسیله آن معنای حق مشخص میشود؛ از اینرو؛ احترام و رعایت عدالت لازم است. اگر عدالت مطابق با حق باشد، دلالت بر برابری و راستی میکند، و نسبت به رعایت کننده آن، دلالت بر یکی از فضایل اصلی دارد که عبارتند از: حکمت، شجاعت، عفت و عدالت. ۵ - جهت فردی و اجتماعی عدلعدالت از این جهت که یک فضیلت است دارای دو جهت است: یک جهت فردی و یک جهت اجتماعی. اگر از جهت فردی لحاظ شود دلالت بر هیات راسخی در نفس است که کارهای مطابق با حق از آن صادر میشود؛ و ماهیت آن اعتدال، توازن، پرهیز از کار زشت، و دوری از اخلال کردن در امور واجب است، و اگر از جهت اجتماعی مورد توجه واقع شود دلالت بر احترام به حقوق دیگران و دادن حق هر صاحب حقی است. به دیگر سخن؛ عدالت اجتماعی عبارت است از احترام به حقوق دیگران و رعایت مصالح عمومی، و یا عبارت است از شناخت حقوق طبیعی و قراردادیای که جامعه برای تمام افراد قائل است. ۶ - نظر برخی اندیشمندان مسلماناکنون به عبارات برخی از اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان درباره عدالت اشاره میشود: ۶.۱ - ابن مسکویهابن مسکویه (متوفای ۴۲۱ق): «عدالت جزئی از فضیلت نیست، بلکه خود تمام فضیلت است». [۱۶]
ابن مسکویه، ابو علی احمد بن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص۱۲۸، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ اول.
۶.۲ - ابوحامد غزالیابوحامد غزالی (متوفای ۵۰۵ق): «عدالت در توازن سه قوه عاقله، غضبیه و شهویه است. چنانکه زیبایی صورت با زیبایی چشم بدون زیبایی بینی و دهان و گونه تمام نمیشود بلکه باید همه از اعتدال و هماهنگی برخوردار باشند تا زیبایی صورت کمال یابد، همچنین در باطن آدمی نیز چهار رکن است که باید همه از اعتدال برخوردار باشند و در این صورت است که حسن خلق حاصل میشود، این چهار رکن عبارتند از: قوه علم، قوه غضب، قوه شهوت و قوه اعتدال میان این سه قوه». غزالی با ارسطو همآواز شده و معتقد است فضیلت، حد وسط میان دو حد متقابل [افراط و تفریط) است و میگوید: «هر کس که همه این خصال در او به حد اعتدال برسند دارای حُسن خُلق به طور مطلق است و هر کس که فقط بعضی از این صفات در او به حد اعتدال برسد، نسبت به آن معنای خاص دارای حُسن خُلق است؛ مثل کسی که پارهای از اجزای صورتش زیبا باشد. حُسن قوّه غضبیه و اعتدال آن را شجاعت میگویند و حُسن قوّه شهویه و اعتدال آن را، عفت خوانند. اگر قوّه غضبیه به سوی زیادی مِیل پیدا کند تهور (ویران شدن و بیباکی کردن) خوانده میشود و اگر به نُقصان گرایش پیدا کند جبن و سستی نام میگیرد. اگر شهوت به جانب زیادت میل کند شَرَه (حرص و طمع) باشد و اگر به جانب نقصان میل کند جمود باشد. پس صفت پسندیده در حد وسط است و فضیلت همان است و دو جانب افراط و تفریط هر دو مذموم میباشند و رذیلت. اما عدل طرف زیادت و نقصان ندارد و نقطه مقابل آن جور و ظلم است. اما حکمت اگر در اغراض فاسد بهکار رود و در آن افراط شود به آن خبث (پلیدی) میگویند و جانب تفریط آن بُله (بیخردی) است و آنچه در وسط است همان است که شایسته عنوان حکمت میباشد پس مهمترین اصول اخلاق چهار اصل است: حکمت، شجاعت، عفت و عدل. مقصود از حکمت، حالتی برای نفس است که به وسیله آن در همه کارهای اختیاری، درست را از نادرست تشخیص میدهد و مقصود از عدالت، حالت و قوّهای که در آن غضب و شهوت را بر مقتضای حکمت باشند اجازه حرکت میدهند. مقصود از شجاعت این است که قوّه عفّت در اعمالی که انجام میدهد در اختیار عقل باشد و مقصود از عفّت ادب کردن قوّه شهوت است بر حسب موازین عقل و شرع و از اعتدال این چهار، همه اخلاق جمیله حاصل میشود». ۶.۳ - خواجه نصیر طوسیخواجه نصیرالدین طوسی (متوفای ۶۷۲ق): «اجناس فضایل چهار است: حکمت و شجاعت و عفت و عدالت». «و در فضایل هیچ فضیلت کاملتر از فضیلت عدالت نیست». ایشان عدالت را در امور مربوط به زندگی بر سه نوع میداند: اول: آنچه تعلق به اموال و کرامات انسانی دارد؛ دوم: آنچه تعلق به معاملات و معاوضات دارد؛ سوم: آنچه تعلق به تادیبات و سیاسات دارد. ۶.۴ - شمس الدین شهرزوریشمس الدین شهرزوری (قرن هفتم): «اصول فضایل انسانی که البته در حد وسط قرار دارند، عبارتند از: حکمت، شجاعت، و عفت که به ترتیب به حالت اعتدالی عقل و غضب و شهوت منتسب هستند، و فضیلت عدالت که مبیّن وجود حالت اعتدالی هر سه قوه با یکدیگر است چهارمین اصل از اصول فضائل اخلاقی است». [۲۲]
شهرزوری، شمس الدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقایق الربانیة، مقدمه، تصحیح، تحقیق، حبیبی، نجفقلی، ص۴۷۹ – ۴۸۰، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
۶.۵ - عبد الرزاق کاشانیکمال الدین عبد الرزاق کاشانی (متوفای ۷۳۰ق): «عدالت هیاتی وجدانی است در نفس که با وجود آن تنازع اهوا (خواهشهای نفسانی) و تجاذب (یکدیگر را کشیدن) قوا برخیزد و احوال او بر جادّه مستقیم منطبق گردد... و آن فضیلتی است مشتمل بر جمیع فضائل اخلاق و صوالح اعمال و صوائب افکار و سدائد اقوال که هر که بدان موصوف شد، در خود جمعیّتی کافی و سلامتی شافی یافت، و میان خود و حق و خلق به صلاح آورد و محبوب و مراد حق گشت...». [۲۳]
کاشانی، عبد الرزاق، مجموعه رسائل و مصنفات، ص۳۴۷، مقدمه، تصحیح، تعلیق،هادی زاده، مجید، تهران، میراث مکتوب، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
۶.۶ - امام خمینیامام خمینی: «بدان که عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط. و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است؛ بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نَفْسیه و جسمیه است». [۲۴]
موسوی خمینی، سید روح الله، شرح حدیث «جنود عقل و جهل»، ص۱۴۷، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، چاپ هفتم، ۱۳۸۲ش.
۶.۷ - استاد مرتضی مطهریاستاد مرتضی مطهری: ایشان سه معنا برای کلمه عدل بیان میکند: الف. موزون بودن؛ اگر یک مجموعه و یا یک مرکبی را در نظر بگیریم که در آن اجزاء و ابعاض مختلفی به کار رفته است و هدف خاصی از او منظور است. برای رسیدن به آن باید شرائط خاصی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت شود و تنها در این صورت است که آن مجموعه یا مرکب میتواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش مورد نظر را ایفا نماید. اگر در یک چیزی تناسب رعایت شود آن چیز عدل است. ب. تساوی و نفی هرگونه تبعیض؛ معمولاً وقتی که میگویند فلانی عادل است، منظور این است هیچگونه تفاوتی میان افراد قائل نمیشود، بنابراین عدل؛ یعنی مساوات. ج. رعایت استحقاقها و عطا کردن به هر ذیحقی آنچه استحقاق آن را دارد. [۲۵]
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۷۸ – ۸۰، تهران، انتشارات صدرا
۷ - نتیجهگفتنی است؛ همانطور که دیدیم، میان دیدگاههای ارسطو و فلاسفه مسلمان درباره عدالت تفاوت چندانی وجود ندارد. و آن را جزو فضایل اصلی میدانند. ۸ - پانویس
۹ - منبعپایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «عدالت از دیدگاه ارسطو و فلاسفه مسلمان »، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۸. |